اين سه پيرمرد.
چون پير شوي برون زباغت بکشند
هر عشق که کردي زدماغت بکشند
بيشاز همه از کسان نزديک بترس
کين بيخردان به سيخ داغت بکشند(لاادري)
پيرمرد اول
پيرمردي کنار دريا نشسته بود و يک کاسه ماست به دست داشت، يک قاشق، يک قاشق از ماستها را در دريا ميريخت و هم ميزد.
ازش پرسيدند چه کار ميکني؟
جواب داد: ميخواهم دوغ درست کنم.
دوباره ازش پرسيدند با يک کاسه ماست و يه دريا آب چطوري ميخواهي اين کار را انجام بدي؟
اين کار شدني نيست. پيرمرد گفت: ولي اگر اين کار انجام شود، يک دريا دوغ ميشود.
پيرمرد دوم
پيرمرد 84 روز است حتي يک ماهي هم صيد نکرده است و به خاطر همين عدم کفايت شاگردش را هم از دست داده و مجبور شده يکه و تنها با ابزار و وسايل ابتدايي خود به دريا برود و بعد از طعمهگذاري، ظهر روز بعد از ورود به دريا يک ماهي بزرگ را به بند ميکشد بعد از سه روز تلاش و تقلا پيرمرد با اينکه رمقي در بدن ندارد هر طور شده ماهي را به کنار قايق ميکشاند و با فرو کردن نيزه در بدنش آن را ميکشد با ريختن خون ماهي در دريا کوسهها حمله ميکنند و تمام ماهي را ميخورند و اسکلتي از او باقي ميگذارند. پيرمرد ماهيگير بخاطر قرباني کردن ماهي خود را سرزنش ميکند و به کلبهاش ميرود و خود را روي تخت خواب مياندازد و به خوابي عميق فرو ميرود.
(ارنست همينگوي پيرمرد و دريا)
پيرمرد سوم
هفته گذشته جناب «مهندس بسيار باهنر» با اشاره به انتخابات مجلس در اسفندماه حضور اصلاحطلبان در آن را موجب جدي شدن رقابتها دانست و گفت: مجلس نبايد در دست اصلاحطلبان بيفتد. او در ادامه گفت: اصولگرايان بايد فضا را به گونهاي به کنترل خود درآورند که مجلس دهم در دست اصلاحطلبان معتدل هم نيفتد. اگر روزگاري پيرمردي آرزو داشت با يک کاسه ماست دريايي دوغ داشته باشد، پيرمردي ديگر آرزو ميکرد بدون شاگردش به دريا برود و بعد از چندين روز تلاش ماهي بزرگي صيد کند. جاي تعجب ندارد که جناب نايب رئيس دوم مجلس آرزو دارند مجلسي بدون حضور اصلاحطلبان آن هم از نوع معتدل تشکيل شود. وجه مشترک اين سه چقدر به هم شباهت دارند: هر سه آرزوهاي بزرگ دارند و...