از ناصر حجازي تا...
در چند دهه گذشته ورزش کشور، خصوصا در ورزش فوتبال سياستپيشگان زيادي پا به اين عرصه گذاشتهاند و به قول معروف ورزشي شدند، حالا چند سالي است يک فوتباليست دارد خوب بازي ميکند، سياسيون مدعي هستند او دارد سياسيکاري ميکند و ميگويند حساب بيحساب، اين به اون در. فوتباليست مورد نظر در حال نرمشهاي کششي ميگويد: کنايه بيادبي نباشه پاي من تو کفش سياست نميرود چون شماره پايم بزرگپاست و کفش بعضيها... .
شايد متوقع باشيد همين اول کار اسم او را بگويم، شما به اندازه يک مادر پا به ماه که نه ماه و... تحمل دارد صبر کنيد تا نوک قلم گرم شود اگر گرفتار ناراحتي گوارشي نشد در عرض چند ثانيه ديگر او را ميشناسيد. با يک فلاشبک به حضور تيمهاي ملي فوتبال ايران در مسابقات جامهاي جهاني فوتبال متوجه ميشويد لباس تيم ملي فوتبال به تن چه سياستمداراني از رئيس دولت به پايين رفته است. آنها تا از راه رسيدند اول کار به زير توپ زدند و اين کاري است که خيليها خوب ميدانستند، زيرش زدن ريشه تاريخي دارد.
شرح حال فوتباليست:
او هميشه شماره يک ميپوشد، بازوبند کاپيتاني تيمش را به بازو ميبندد، لباس دروازهبانياش بيشتر مواقع سبزرنگ است، خيليها عقيده دارند او با گرفتن توپهايي که گل صد در صد هستند آنها را نشانه رفته است، ضربات پنالتي را اگر به سمت راستش بزني ميگيرد چنانچه به سمت چپ بزني ميگيرد چنانچه ضربه پنالتي را با ارتفاع بالا به سهجاف دروازه بزني ميگيرد اگر تيم ده نفره شود تيم را به صدر جدول ميبرد او آنقدر خوب دروازهباني ميکند تا تماشاگران حاضر در ورزشگاه رئيس فدراسيون و سرمربي تيم ملي را تشويق کنند!
از شور و حرارت تشويقها صندليهاي رئيس فدراسيون و سرمربي تيم ملي به لرزه درآمده است در حالي که زلزله ويبره موبايل او نميشود. در پاسخ به اعمال و رفتار ورزشي اين دروازهبان، سرمربي تيم ملي تمرينات جديدي را براي تقويت روحي رواني در دستور کار تيم ملي قرار داده است، او بازيکنان را به شهربازي ميبرد و سوار قطار شهربازي ميکند و در پيچ تونل وحشت از مجسمه وحشتناک اين دروازهبان براي بالا بردن روحيه سه دروازهبان دعوت شده به تيم ملي نهايت استفاده آموزشي را ميکند سرمربي تيم ملي در حقيقت او را «لو لو خرخره» معرفي ميکند خيليها ميگويند سرمربي تيم ملي فوتبال از درخشش او در مسابقات ليگ برتر ناراحت است اما از خوشحالي در پوستش نميگنجد!
چون تراشيدن يک رقيب در تعقيب براي گلرهاي تيم ملي به نفع خودش است. سرمربي او را يک جنتلمن ميداند و براي تولدش تبريک ميفرستد اما به تيم ملي دعوت نميشود. شايد مامايي که ناصر حجازي را به دنيا آورد با مامايي که بند ناف او را بريد يکي باشند يک نخ نامرئي از او به اين وصل است. در حالي که همه او را تحسين ميکنند سرمربي به اسامي ديگري فکر ميکند.
اين همان نگاه قديمي است نگاهي که پاسخش را روي سنگ قبر ناصر حجازي ديده و خواندهايم:
من آن گلبرگ مغرورم که ميميرم زبيآبي ولي با منت و خواري پي شبنم نميگردم